سفارش تبلیغ
صبا ویژن

♥ (¯`•.¸مهتاب عشق ¸.•´¯) ♥






 خواهش میکنم حتما این داستان را تا آخر بخونین وگرنه از دستتون میره     

یکی بود یکی نبود .
غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود
.

یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت
:

عزیزم چند روزه مادر بزرگت مبایلش و جواب نمیده .

 هرچی SMS هم براش میزنم

باز جواب نمیده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم
.

چندتا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر . ببین حالش چطوره
.

شنل قرمزی گفت : مامی امروز نمیتونم
.

قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس


مهربون بریم دیزین اسکی
.

مادرش گفت : یا با زبون خوش میری . یا میدمت دست داداشت


گوریل انگوری لهت کنه
.                                             


       



شنل قرمزی گفت : حیف که بهشت زیر پاتونه . باشه میرم
.

فقظ خاستین برین بهشت کفش پاشنه بلند نپوشین
.

مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بیان
.
می خوان ازت خاستگاری کنن واسه پسرشون
.
شنل قرمزی گفت : من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد
.

یا رابین هود یا هیچ کس . فقط اون و می خوام
.

شنل قرمزی با پژوی ??? آلبالوئی که تازه خریده از خونه خارج


میشه
.

بین راه حنا دختری در مزرعه رو میبینه
.

شنل‌: حنا کجا میری ؟؟؟


حنا : وقت آرایشگاه دارم . امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم

کردن
.

شنل : ای نا کس حالا تنها میپری دیگه
!!

حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در


آوردی
.

بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه . بچه ها شاکی شدن


دعوتت نکردن
.

شنل : حتما اون دختره ایکبری سیندرلا هم هست ؟؟؟


حنا : آره با لوک خوشانس میان
.

شنل : برو دختره
...........................................

(
به علت به کار بردن الفاظ رکیک غیر قابل پخش بود
)

شنل قرمزی یه تک آف میکنه و به راهش ادامه میده
.
پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره
!!!!!

ماشینا جلوش نگه میداشتن اما به توافق نمی رسیدن و می رفتن
.

میره جلو سوارش میکنه
.

شنل : تو که دختر خوبی بودی نل
!!!!!

نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه
.
با اون مرتیکه ...... راه افتادیم دنبال ننه فلان فلان شدمون
.
شنل : اون که هاج زنبور عسل بود
.
نل : حالا گیر نده . وسط راه بابا بزرگمون چشمش خورد به مادر


پرین رفت گرفتش
.
این دختره پرین هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بیرون
.
زندگی هم که خرج داره . نمیشه گشنه موند
.
شنل قرمزی : نگاه کن اون رابین هود نیست ؟؟؟؟ کیف اون زن رو


قاپید
.
نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کیف


قاپی
.
جان کوچولو و بقیه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند میکنن
.
شنل قرمزی : عجب
!!!!!!!!!!!!!!
نل : اون دوتا رو هم ببین پت و مت هستن . سر چها راه دارن شیشه


ماشین پاک می کنن .
دخترک کبریت فروش هم چهار راه پائینی داره آدامس میفروشه
.
شنل قرمزی : چرا بچه ها به این حال و روز افتادن ‌؟؟؟؟

نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتیول شد .
بچه مایه دار شدی . بقیه همه بد بخت شدن
.
بچه های این دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چیه
.
شخصیتهای محبوبشون شدن دیجیمون ها دیگه با حنا و نل و یوگی


و ....
خانواده دکتر ارنست حال نمی کنن
.
ما هم مجبوریم واسه گذران زندگی این کارا رو بکنیم

اخه این چه زندگی شده

ای خدا ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا




نوشته شده در تاریخ شنبه 88/12/29 توسط محسن
درباره وبلاگ

محسن
ــ وقتی قلبت شکست، خورده هاشو یه گوشه نگه دار، درسته که هیچ وقت مثل اولش نمی شه اما شاید بتونی تکه های گم شده ی یه قلب دیگه باشی . . .
mgho_72@yahoo.com
bahar 20

چت روم

چت روم

کد آهنگ